چای با طعم خدا
این سماور جوش است
پس چرا می گفتی
دیگر این خاموش است ؟!
باز لبخند بزن
قوری قلبت را
زودتر بند بزن
توی ان
مهربانی دم کن
بعد بگذار که ارام ارام
چای تو دم بکشد
شعله اش را کم کن
دست هایت :
سینی نقره ای نور
اشک هایم :
استکان های بلور
کاش استکان هایم را
توی سینی خودت می چیدی
کاشکی اشک مرا می دیدی
خنده هایت قند است
چای هم اماده است
چای با طعم خدا
بوی ان پیچیده
از دلت تا همه جا
پاشو مهمان عزیز
توی فنجان دلم
چایی داغ بریز
از کتاب چای با طعم خدا(عرفان نظر اهاری)
+ نوشته شده در جمعه ششم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 0:34 توسط رادیویی
|